زودتر بیا (ماهان من )

تو عشق کوچولی بابایی ( باز برات نوشته )

1393/5/25 10:00
نویسنده : مامان و بابا
245 بازدید
اشتراک گذاری

سه شنبه 21 مرداد 1393 :

زیبا ولی بی معنی ! این اسم طولانی را روی لباس هایی گذاشته ام که برای تو خریده ایم . داریم برایت خرید می کنیم . داریم برای همه روزهایی که قرار است با تو جور دیگری شوند آماده می شویم . ولی این تکه تکه لباس های کوچک و زیبا ، برای من کوچکترین معنایی ندارند تا وقتی که بوی تو را بگیرند . قبول دارم که زیبا هستند ولی معنای آنها را تو باید ببخشی . تو باید به آن لباس های خوشگل ، زیبایی و مفهوم شان را هدیه کنی . بوی تن تو می شود معنای لباس های تو . وقتی توی آن لباس ها ایستاده ای ، وقتی آن لباس ها با چهره خندان تو عجیب می شوند ، وقتی با همان لباس ها به آغوشم می دوی ، آنها برای خودشان با معنی می شوند . آنها چیز خاصی می شوند . آنها را تو از چند تکه پارچه و نخ و نقش و نگار ، به چیزی تبدیل می کنی که با دیدنش یاد تو متبادر می شود .

 

دادن معنا به لباسهایت مانند همان کاری است که باید با زندگی و فرصت خودت بکنی . تو باید معنا و مفهوم زندگی خودت  را اختراع کنی . اصلا بگذار کمی با هم بی تعارف حرف بزنیم : زندگی معنایی ندارد کوچولو. زندگی مطلقا معنایی ندارد . یعنی معنای زندگی را نمی توانی از لابه لای خودش "کشف " کنی . معنا را باید "خلق " کرد، معنا را باید ساخت و اختراع کرد  . باید زندگی و همه چیزهای مربوط به زیبایی های آن را خودت بسازی . یعنی این وظیفه توست که به زندگی خودت معنایی ببخشی .  باید مقابل بوم سپید زندگی خودت بایستی و معنا را هنرمندانه نقاشی کنی . نگران نباش . تنها نیستی . من کنار توام . کنار توام تا کمکت کنم تا از خودت آن چه را بسازی که دلت می خواهد  . کنارت هستم تا چیز متفاوتی از خودت بسازی ، انسانی متفاوت و مستقل  . حواسم هست که تلاش نکنم نسخه دوم خودم را از تو بسازم ، نه چنین حقی ندارم . تو باید خودت بشوی . علایق و سلایق خودت را داشته باشی . باید خودت تابلوی زندگی خودت را ، هر طور که دلت خواست نقاشی کنی . بوم و رنگ و قلم نقاشی با من ، ولی کشیدن این تابلو وظیفه و رسالت  توست .

 

مدتها آمدنت  را به تاخیر می انداختیم . بایست آماده می شدیم کوچولوی من . بایست برای آمدن  تو لیاقت پیدا می کردیم . همین جوری پدر و مادر شدن خیانتی بود برای تو . ما ( من و مادرت ) از طوفان ها و بحران های زیادی  گذشتیم . ما عوض شدیم ، تغییر کردیم. ما بعد از هر طوفان ، همانی نبودیم که وارد طوفان می شدیم . همه مشکلات و گرفتاری ها از ما موجودات دیگری ساخت  . ولی میان همه این فراز و فرودهای مدام  یک چیزی بینمان همیشه وجود داشت : امید . ما امیدمان به هم را از دست ندادیم . ما همیشه به فردای هم ، به فردای با هم بودن امیدوار ماندیم . تو محصول این امید هستی . تو محصول همین امیدواری از طوفان گذشته ای هستی که امتحانش را بارها با موفقیت و سربلندی پس داد . حالا اسم این امید را می خواهی عشق بگذار ، یا علاقه و احترام ، یا هر چیز دیگر . ما به پشتوانه همین امید به هم بود که مخاطره ساختن تو را به جان خریدیم .

نمی دانم چقدر بابت این تصمیم ( به دنیا آوردن تو ) خوشحال خواهی بود . نمی دانم سالها بعد بابت این اتفاق چه حسی خواهی داشت . همه تلاش ما برای این است که آن وقتها بابت این که هستی ، حس خوبی داشته باشی . بگذار باز هم بی تعارف حرف بزنیم :

تضمین نمی کنم  دنیایی که قرار است به آن قدم بگذاری جایی باشد همیشه امن و خوب و راحت ( لااقل دیدن برخی واقعیتهای جامعه ی پیرامونت و آن همه دسته گل هایی که بشریت آب می دهد و از طریق اخبار ازشان مطلع می شوی این کار را خواهدن کرد ! ) . تضمین نمی کنم سختی و رنج را تجربه نکنی . تضمین نمی کنم توی جغرافیایی که پا می گذاری همیشه به رسمیت شناخته شوی و برای آزادی و حقوق و شرافت انسانیت ارزش قائل شوند ! تضمین نمی کنم همیشه به چیزهایی که می خواهی و می توانی ، دست پیدا کنی . ولی به جای همه اینها تضمین می کنم که هیچ وقت کمبود مهر و عاطفه را حس نکنی . تضمین می کنم همیشه کنارت بایستم و تا جایی که می توانم کمکت کنم انسان وارسته و آزاد و عاقلی باشی . تضمین می کنم به حریم خصوصی تو به عنوان انسانی مجزا و مستقل احترام قائل باشم و به حکم پدر بودن ، خودم را صاحب و مالک تو ندانم . تضمین می کنم همیشه گوش شنوایی برای حرفهای تو باشم و جوری رفتار نکنم که از ترس قضاوت شدن ، کنارم حس ناامنی کنی . تضمین می کنم اگر قرار باشد کسی را برای محرم اسرات خواستی ، من جو گزینه های اصلی تو باشم . تضمین می کنم که بیشتر وقتها تلاش کنم که دنیا را از پنجره نگاه تو تماشا کنم و بیشتر از آن که انتظار داشته باشم که تو مرا درک کنی ، من تلاش کنم تو را بفهمم و درک کنم . تضمین می کنم هر کاری که بتوانم و لازم باشد ، برای پروراندن توان و علاقه تو انجام دهم . تضمین می کنم همیشه با نگاهی آکنده از مهر و عشق نگاهت کنم و دوست داشتنی بی قید و شرط را مقابلت بریزم . تضمین می کنم دوستت داشته باشم. تضمین می کنم تلاش کنم جوری بارت بیاورم که از دیدن شادی انسان ها شاد بشوی ، از دیدن خنده هایشان بخندی . تضمین می کنم جوری تربیتت کنم که از دیدن رنج انسان ها آزرده شوی و اگر کاری توانستی ، دریغ نکنی . تضمین می کنم خودت را دوست بداری و دیگری را از ورای همین خوددوستی ، دوست داشته باشی . تضمین می کنم حرمت نفست را به عنوان ثروتی بی مقدار تقویت کنم تا به جای تکیه همیشه به من و مادرت ، روی خودت حساب ویژه ای باز کنی . تضمین می کنم ... اصلا اینها را ولش کن ، حواست هست تمام فکر و ذکر این روزهای منی !  

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)